مبانی نظری طرحواره های ناسازار اولیه(فصل دوم پایان نامه)

پیش نمایش راهنما
  • نسخه
  • تاریخ نشر ژوئن 2, 2019

توضیحات

نگارش پایان نامه و پروپوزال در رشته های روانشناسی، مشاوره، علوم تربیتی و علوم اجتماعی

شماره تماس: ۰۹۳۷۰۳۳۴۸۸۵-۰۹۱۹۳۶۶۹۸۴۹

 

فهرست مطالب

طرحواره

تاریخچه طرحواره

طرحواره های ناسازگار اولیه

ریشه های تحولی طرحواره ها

شیوه شکل گیری طرحواره

انواع طرحواره های ناسازگار اولیه

ویژگی های طرحواره ها

مدل های نظری طرحواره های ناسازگار اولیه

تداوم طرحواره

 

تئوری اولیه طرحواره‌ها (گرینگ، ۱۹۹۹) بر این بود که ما به سادگی نمی‌توانیم واقعیت‌ها را از حافظه جدا کنیم. همه اطلاعات واحدهای عملکرد معناداری را استنباط می‌کنند. بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۲ تلاشی برای ایجاد تغییرات در حوزه طرحواره‌ها انجام شد. تئوری جدیدی به نام یاد دادن و یاد گرفتن ریاضیات که برپایه طرحواره‌ها متمرکز است، بیان می‌دارد طرحواره‌ها در ساختار حافظه خوشه‌هایی از اطلاعات وابسته به قوه ادراک را به هم پیوند می‌دهند (به نقل از هجنی، اسلزاکوا و جیروتکوا، ۲۰۱۳).

دیدگاه علوم اعصاب، طرحواره‌ها را یک شبکه به هم پیوسته ارتباطی قوی از بازنمایی‌های بیرونی می‌داند که باعث ایجاد فرایند جدید و ارتباط اطلاعات می‌شوند. در تعریف تجدید نظر شده علوم شناختی عصبی، طرحواره‌ها ساختارهای شناختی می‌باشند که به کدگذاری حافظه کمک می‌کنند و باعث ایجاد تغییرات بزرگ و پیچیده در مکانیسم‌ها و سازمان‌بندی اطلاعات می‌شوند. این دیگاه اعتقاد دارد طرحواره‌ها به همه سطوح حافظه کمک می‌کنند: رمزگذاری، یکپارچه‌سازی و بازیابی (وان‌کسترن، بئال، تاکاشیما و هنسون، ۲۰۱۳؛ به نقل ازمحتشم، ۱۳۹۲).

اندرسون(۱۹۸۱)، بارتلت (۱۹۲۲) و برانسفورد، براون و کوکینگ(۲۰۰۰)، بیان کردند بازیابی حافظه توسط طرحواره‌ها صورت می‌گیرد، به عبارت دیگر، طرحواره‌های قبلی به حافطه کمک می‌کنند بین اطلاعات جدید وارد شده با آگاهی‌های قبلی ارتباط برقرار شود (به نقل از دویت، نایت، هیکس و بال، ۲۰۱۲؛ به نقل ازمحتشم، ۱۳۹۲).

همبستگی‌های عصبی حافظه از قبیل فعالیت این قبیل طرحواره‌ها در طول رمز گذاری و یکپارچه‌سازی مشخص شده است (تسه و همکاران، ۲۰۰۷؛ به نقل از گوش و گیلبا، ۲۰۱۴؛ وانگ و موریس، ۲۰۱۰؛ وانکسترن، ریجکما، رویتر و فرناندز، ۲۰۱۰)، این همبستگی‌ها شامل عملکرد متقابل بین لوب گیجگاهی میانی و کرتکس پیش‌پیشانی میانی می‌باشد (محتشم، ۱۳۹۲).

هید و هولمز (۱۹۱۱) طرحواره ها را ساختار شناختی دارای توانایی بازشناسی کیفتی می‌دانستند، به عبارت دیگر، حالتی از هشیاری قسمتی از بدن خود. آن‌ها پیشنهاد می‌کنند این ساختارهای شناختی درون پیوندی از اطلاعات جدید تفسیر می‌شوند. طرحواره‌ها برداشت‌های تولید شده به وسیله‌ تکانه‌های حسی وارد شده را تغییر می‌دهند، به طوری که هشیاری حاضر را با اتفاقات قبلی پیوند می‌دهند (به نقل از گوش و گیلبا، ۲۰۱۴).

 

Visits: 126

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *