خلاصه آیتم

دایره المعارف فلسفه و روان‌شناسی رضایت را اینگونه تعریف کرده کرده است: رضایت، خوشی برآمده از آگاهی به یک وضعیت راحت است که معمولا با ارضای بعضی تمایلات خاص پیوند خورده است و از آن‌جایی که رضایت همراه خوشایندی است، لذا خوشایندی ممکن است به رضایت تبدیل شود؛ افراد رضایت را در فکر کردن بر وضعیتی که در وهله اول از خوشایندی برای آن‌ها حاصل می شود به دست می‌آورند. تعریف ذکرشده بین رضایت و خوشایندی تفاوت قائل می شود. خوشایندی حالتی است که از ارضای نیازهای نهادشده در انسان به وجود می‌آید. رضایت از ارزیابی منطقی درباره حالت خوشایندی ایجاد می‌گردد و درکنش‌های متقابل اجتماعی و بروز حالات روانی افراد نسبت به یکدیگر به دست می‌آید و به عبارت دیگر رضایت از تعادل بین حالات خوشایند کننده احساس و کندوکاوهای عقلانی در افراد ایجاد می‌گردد ( مهدوی، ۱۳۷۵؛ به نقل ازفتحی، ۱۳۹۰).
تعریف دیگری از رضایت توسط پارسونز بیان شده است و با طرح نظام شخصیتی در نظریه خود به تعریف رضایت می پردازد و تمایلات را عنصر نظام شخصیت می داند، به عقیده وی بیشتر در قالب کلی نظام شخصیتی، بین حالت خوشایندی و رضایت تمایز وجود دارد، یعنی رضایت به عنوان حالتی درونی در مقابل خوشایندی که حالت ظاهری دارد مطرح می شود (فتحی، ۱۳۹۰).
امیلی استون (۲۰۰۶)، رضایت زناشویی را یک حالت روانی می داند. که هزینه ها و سود ادراک شده ازدواج با یک شخص خاص را منعکس می‌کند. به این ترتیب که ادراک هزینه زیاد تحمیل شده بر فرد در ازدواج، رضایت را کاهش داده و ادراک سود بیشتر متقابلاً رضایت را افزایش می‌دهد ( حسامی، ۱۳۸۹).