خلاصه آیتم

طبقه‌بندی مری اینثورث
مری اینثورت از همکاران بالبی، طبقه بندی را بر اساس الگوهای دلبستگی ارائه داده است. وی (۱۹۸۹)، در طی آزمایشی، با قرار دادن کودکان در موقعیت‌های نا آشنا، واکنش‌های آن‌ها را ثبت می‌کرد. این کودکان سه جزء استرس‌زا، که عبارت بودند از: محیط ناآشنا، تعامل با یک فرد نا آشنا، و جدایی کوتاه مدت از والد یا مراقب خود را تجربه می‌کردند (ماسن و همکاران، ۱۹۹۵، ترجمه یاسایی، ۱۳۸۴). بر این اساس، وی سه نوع سبک دلبستگی را شرح می‌دهد که عبارت‌اند از:
۱-کودکان با دلبستگی ایمن
این کودکان بعد از ورود مادرانشان به اتاق بازی، خیلی زود مادر را به‌عنوان پایگاهی امن برای کاوش مورد استفاده قرار می‌دادند، اما هنگامی که مادر اتاق را ترک می‌کرد، بازی اکتشافی آنان کاهش می‌یافت وگاهی آشکارا آشفته می‌شدند. هنگامی که مادر برمی‌گشت نیز فعالانه از او استقبال می‌کردند و یکی دو دقیقه نزدیک او باقی می‌ماندند و هنگامی که از بودن او مطمئن می‌شدند، بار دیگر مشتاقانه به کشف محیط می‌پرداختند. اینثورث مشاهده کرد، مادران این کودکان که معمولاً به‌عنوان افرادی حساس و پاسخ دهنده به گریه کودکان و سایر علائم آنان درجه بندی شده بودند، هر زمان که این کودکان به آرامش بخشی مادرانشان نیاز داشتند، با آن‌ها، با محبت و عشق پاسخ می‌دادند و به آنان رسیدگی می‌کردند. کودکان نیز در خانه خیلی کمتر گریه می‌کردند، و برای کاوش محیط اطراف خود، مادر را به‌عنوان پایگاه امن مورد استفاده قرار می‌دادند (کرین، ۱۹۹۷، ترجمه فدایی، ۱۳۷۹).
۲-کودکان ناایمن اجتنابی
این کودکان، درموقعیت نا آشنا، کاملاً مستقل به نظر می‌رسیدند. آنان به محض ورود به اتاق، به سمت اسباب بازی‌ها می‌رفتند. گرچه به کشف محیط می‌پرداختند، اما مادر را به‌عنوان پایگاهی امن (به این معنا که به تناوب از حضور او مطمئن شوند) مورد استفاده قرار نمی‌دادند، بلکه خیلی راحت، مادر را فراموش می‌کردند. هنگامی که مادر اتاق را ترک می‌کرد، پریشان نمی‌شدند و وقتی بر می‌گشت، درصدد نزدیک شدن به او بر نمی‌آمدند. اگر مادر سعی می‌کرد آنان را در آغوش بگیرد، با پس کشیدن خود، از او اجتناب می‌کردند. این الگوی اجتنابی در تقریباً ۲۰ درصد از نمونه‌ها دیده می‌شد (کرین، ۱۹۹۷، ترجمه فدایی، ۱۳۷۹).
۳-کودکان ناایمن دوسو گرا
در موقعیت نا آشنا، این کودکان چنان نگران حضور مادر بودند و به او چسبیده بودند، که اصلاً به کاوش در محیط اطراف خود نمی‌پرداختند. هنگامی که مادر اتاق را ترک می‌کرد بسیار آشفته می‌شدند و موقع برگشت مادر، آشکارا رفتاری دوسویه با او در پیش می‌گرفتند، لحظاتی به او نزدیک می‌شدند و لحظاتی بعد، او را با خشم از خود می‌راندند (برک، ۲۰۰۱، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۳). این کودکان، هنگامی که مادر، اتاق بازی را ترک می‌کرد، بسیار ناراحت می‌شدند و هنگام بازگشت مادر، تلاش می‌کردند به سرعت به او نزدیک شوند، اگرچه خشم خود را نیز به او بروز می‌دادند و گاهی در مقابل نزدیکی مقاومت می‌کردند (کرین، ۱۹۹۷، ترجمه فدایی، ۱۳۷۹).
اینثورث یادآور می‌شود که دلبستگی ایمن، محصول حساسیت مادرانه به علائم و نیازهای کودک است. اهمیت این نکته بدین خاطر است که کردار شناسان عقیده دارند که شکوفایی کودکان، مستلزم توجه به آنان است (کرین، ترجمه خویی نژاد و رجایی، ۱۳۸۴). البته، قابل ذکر است که پس از طبقه بندی اینثورث، روانشناسان، نوع دیگری از واکنش نوزاد را شناسایی کرده‌اند که بدان دلبستگی سازمان نا یافته می گویند. این کودکان، رفتارهای سازمان نایافته، که دارای نوعی بی ثباتی است را از خود نشان می‌دهند. این کودکان ترکیبی از گروه دوم و سوم را در واکنش‌های خود دارند و وقتی مادر، یا مراقب به خانه برمی‌گردد، رفتارهای متناقضی از خود نشان می‌دهند، زمانی با مادر رابطه برقرار کرده و زمانی از او اجتناب می‌کنند (سیگلمن و رایدر، ۲۰۱۲).